گرامر انگلیسی/حروف تعریف
تعداد بازديد : 13

حروف تعریف(Articles)
q
در زبان انگلیسی حروف تعریف از دستۀ صفات اشاره اند و بر دو گروه، حرف تعریف معینtheو حرف تعریف نامعینaیاanتقسیم می شوند.
حرف تعريف نا معين یا نکره (Indefinite article)
حرف تعريف نامعين شامل a و an میباشد.
حرف تعريف a قبل از يك حرف بیصدا بکار میرود:
a car, a man, a bus, a house
حرف تعريف anقبل از يک حرف صدادار (a,e,i,o,u) بکار میرود:
an apple, an actor, an animal, an old man
موارد کاربرد حروف تعريف نامعين (a يا an)
1- هنگاميکه برای اولين بار به کسی يا چيزی اشاره میکنيم از a يا an استفاده میکنيم. اما وقتی که به همان چيز دوباره اشاره میشود، بايد از theاستفاده کرد:
- I bought a new shirt yesterday. But my wife thinks the
- shirt doesn't fit me.
- (ديروز يک پيراهن نو خريدم. ولی همسرم فکر میکند که آن پيراهن اندازه من نيست.)
- Once I had a really big dog. But the dog wasn't very useful, so I gave the dog to a friend.
(زمانی يک سگ خيلی بزرگ داشتم. اما آن سگ خيلی مفيد نبود، برای همين سگ را به يک دوست دادم.ا)
2- وقتی كه به يك چيز مفرد اشاره میشود از a يا an استفاده میکنيم. در اين حالت همان معنی one يا «يک» را میدهد (در مقايسه با three، two و ...):
- I'd like an apple and two oranges.
- Yesterday I bought three pencils and a notebook.
3- در اصطلاحات عددی خاص:
|
a half |
يکدوم |
|
a third |
يکسوم |
|
an eighth |
يکهشتم |
|
a couple |
يکجفت |
|
a dozen |
يکدوجين |
|
a hundred |
صدتا |
|
a thousand |
هزارتا |
|
a million |
يکميليون |
4- هنگام اشاره به يک عنصر خاص از يک گروه يا طبقه:
الف. همراه با اسامی شغلها:
- She's a doctor.
- My father is a teacher.
- Are you an engineer?
ب. همراه با مليتها و مذاهب:
- I'm an Iranian.
- You are a Chinese.
- She is a Catholic.
5- همراه با کلمات و اصطلاحات مربوط به مقدار و کميت:
a few (of) |
a lot (of) |
(a little (of |
a (great) deal (of) |
(a bit (of |
a number (of) |
6- همراه با اسامی مفرد قابل شمارش و پيش از کلمات what و such:
- What a beautiful day! (چه روز زيبايی!)
- What a strange friend you have! (عجب دوست عجيبی داری!)
- Such a pity! (چه حيف شد!)
(Definite Article) |
حرف تعریف معین |
در زبان فارسی اسامی معین را معرفه می نامند و در زبان انگلیسی اگر بخواهند اسمی را به صورت معرفه در آورند، قبل از آن اسم، حرف تعریف معینtheبه کار می برند. می توان گفت حرف تعریف the، فرم ضعیف صفات اشارۀ this ، that، these،thoseمی باشد.
این حرف تعریف اگر قبل از کلماتی که با حرف صدا دار آغاز می شوند قرار گیرد، به صورت “ذی” تلفظ می شود، مانند the apple “ ذی اپل”، و قبل از کلماتی که با حرف بی صدا آغاز می شوند به صورت “ذ” تلفظ می شود،
مانند the boy “ذ بوی”.
موارد کاربرد حرف تعریف معین (the)
اگر شخص یا شیء مورد نظر گوینده، برای شنونده معلوم باشد، گوینده از این حرف تعریف استفاده می کند.
مثال:
Give me the book please. |
لطفاً کتاب را به من بده. |
در این جمله برای شنونده کاملاً مشخص است که منظور گوینده کدام کتاب است.
اگر در آغاز گفتار، یک اسم نکره (نا معین) به کار رود، دومین بار که از آن اسم یاد می شود آن اسم به صورت معرفه درآمده، حرف تعریف معین the می گیرد.
مثال:
I bought a book and some black ink yesterday. The book was very useful but the ink was colorless. |
دیروز یک کتاب و مقداری مرکب مشکی خریدم، کتاب خیلی مفید بود، ولی مرکب بی رنگ بود. |
اسم هایی که در جهان منحصر به فرد هستند حرف تعریفtheمی گیرند.
the sky |
آسمان |
the sun |
کرۀ خورشید |
the march |
کرۀ مریخ |
the moon |
کرۀ ماه |
the world |
جهان |
the earth |
کرۀ زمین |
اسم هایی که به وسیلۀ یک عبارت یا جملۀ تبعی بعد از خود توصیف می شوند، حرف تعریف theمی گیرند.
مثال:
The man whom you saw was my brother. |
مردی را که شما دیدید، برادر من بود. |
در مقایسۀ تفضیلی، افزایش یا کاهش متناسب را با حرف تعریف معین the به کار می برند.
مثال:
The sooner you start, the sooner you will arrive there. |
هرچه زودتر عازم بشوید، زودتر به آنجا می رسید. |
با صفات عالی به کار برده می شود.
مثال:
He is the tallest boy in our class. |
او بلند ترین پسر در کلاس ما است. |
قبل از پاره ای از صفات، حرف تعریفtheبه کار می رود و آنها را به صورت اسم جمع در می آورد. در این حالت فعل جمله همواره جمع است.
مثال:
the fair |
زیبا رویان |
the sick |
بیماران |
the rich |
ثروتمندان |
the brave |
شجاعان |
اسامی کشورها اگر با عبارتی وصف شوندو یا با کلمات state و republic ترکیب شوند و یا به طور کلی جمع باشند، حرف تعریف the می گیرند.
مثال:
The Common Wealth of Europe |
کشورهای مشترکالمنافع اروپا |
The United States of America |
ایالات متحدۀ آمریکا |
The Republic of China |
جمهوری چین |
The Pakistan Republic |
جمهوری پاکستان |
اگر جزیره به صورت دسته باشد (مجمع الجزایر)، حرف تعریفtheمی گیرد.
The British Isles |
مجمع الجزایر بریتانیا |
با سلسله جبال، رودخانه ها، اقیانوسها، دریاها و دریاچه ها، کانال ها، دره ها، صحراها و جنگل ها، (خلیج ها اگر با عبارتی توصیف شود)، حرف تعریفtheبه کار می رود.
مثال:
The Alps |
سلسله جبال آلپ |
The Nile River |
رودخانۀ نیل |
The Gulf of Mexico |
خلیج مکزیک |
The Pacific Ocean |
اقیانوس آرام |
The Sahara |
صحرا |
The Caspian Sea |
دریای خزر |
اگر اسم کوه تنها به کار برده شود، حرف تعریفtheنمی گیرد.
مثال:
Mount Everest |
کوه اورست |
گاهیtheبا اسم مفرد به کار رفته معرف گروه و دسته ای می شود.
مثال:
The tiger is found in the most jungles of Iran. |
ببر در بیشتر جنگل های ایران یافت می شود. |
هرگاه در حالت فوق اسم به صورت جمع به کار رود، حرف تعریفtheحذف می شود.
Tigers are found in the most jungles of Iran. |
ببر در بیشتر جنگل های ایران یافت می شود. |
قانون فوق درمورد اسامیmanوwomanصادق نیست و حرف تعریف معینtheنمی گیرند.
مثال:
Man is liable to error. |
انسان جایز الخطاست. |
قبل از القابی که بعد از اسم می آیند، حرف تعریفtheبه کار برده می شود.
مثال:
Einstein the great |
انیشتین بزرگ |
با نام خانواده که به صورت جمع به کار رود، حرف تعریفtheبه کار برده می شود.
مثال:
The Smiths moved into a new house yesterday. |
خانوادۀ اسمیت دیروز به یک خانۀ جدید اسباب کشی کردند. |
قبل از جهات مختلف جغرافیایی چنانچه حرف اضافه به کار رفته باشد، استعمالtheضروری است.
مثال:
He comes from the North. |
او اهل شمال است. |
They lived in the West. |
در قسمت غرب زندگی می کردند. |
در صورتی که دو جهت مسیری را مشخص کنند، نیازی به استعمالtheنیست.
مثال:
They travelled from North to South. |
آنها از سمت شمال به سمت جنوب مسافرت می کردند. |
قانون فوق در مورد کلماتrightوleftنیز صادق است.
مثال:
Go ahead and turn to the right. |
جلو بروید و به سمت راست بپیچید. |
قبل از اعداد ترتیبی، حرف تعریفtheبه کار می برند.
مثال:
The third part of the film was very interesting. |
سومین قسمت فیلم بسیار جالب بود. |
در صورتی که بعد از اسمی حرف اضافۀofبه کار رود، قبل از آن اسم ، حرف تعریفtheبه کار می برند.
مثال:
The beginning of our new term will be on 15th December. |
شروع ترم جدید ما پانزدهم دسامبر خواهد بود. |
نام مکان ها و ساختمان های عمومی و معروف، حرف تعریفtheمی گیرند.
مثال:
The United Nations Organization |
سازمان ملل متحد |
The British Embassy |
سفارت انگلیس |
The University of Tehran |
دانشگاه تهران |
با اسامی مجلات معروف، روزنامه ها و کتاب ها، حرف تعریفtheبه کار می رود.
مثال:
.I renewed the subscription of the Newsweek |
آبونمان مجلۀ نیوزویک را تجدید کردم. |
We were reading the Quran. |
ما در مدرسه قرآن می خوانیم. |
قبل از اسامی قطارها و کشتی ها حرف تعریفtheبه کار می رود.
مثال:
The Queen Mary |
کشتی کوئین ماری |
اسمی که باveryوsameبه کار برده شود، حرف تعریفthe می گیرد.
مثال:
He is the same teacher who has been retired. |
او همان معلمی است که بازنشسته شده است. |
با برخی از عبارات و اصطلاحات روزمره حرف تعریف the به کار می رود.
مثال:
in the morning |
هنگام صبح |
at the beginning |
در آغاز |
in the afternoon |
هنگام بعد ازظهر |
at the end of |
در پایان |
in the evening |
هنگام عصر |
at the same time |
همان موقع |
by the way |
ضمناً، راستی |
on the other hand |
از طرف دیگر |
by the week |
هفتگی |
for the time being |
عجالتاً |
by the month |
ماهانه |
on the whole |
بر روی هم |
کلمات square (میدان) ، avenue(خیابان)، lane (کوچه)، crescent(دایره)، street(خیابان)، در صورتی که تنها به کتر روند، با حرف تعریف the همراه می باشند.
مثال:
I saw him in the street. |
او را در خیابان دیدم. |
ولی اگر کلمات بالا با اسم همراه باشند، بدون حرف تعریفtheبه کار می روند.
مثال:
He was going to Hafez Street yesterday. |
او دیروز داشت به سمت خیابان حافظ می رفت. |
اسامی شهرها و مکان های زیر باtheهمراه است.
the Mall |
مکانی در لندن |
the Hague |
شهر لاهه |
the Strand |
مکانی در لندن |
the High Street |
خیابان در لندن |
مواردیکه حرف تعریف theبه کار نمی رود:
با اسامی خاص به کار برده نمی شود.
مثال:
John is an intelligent student. |
جان دانش آموز باهوشی است. |
وقتی به طور اعم از اسمی ذکری رود، حرف تعریفtheبه کار نمی رود.
مثال:
Bread is one of the Man’s main needs. |
نان یکی از احتیاجات اصلی بشر است. |
اسامی مکان ها در صورتی که در معنی و منظور اصلی و عام خود به کار روند، حرف تعریف معین نمی گیرند، ولی در غیر حالت فوق باtheهمراه هستند.
مثال:
I go to school every day. |
هر روز به مدرسه می روم. (منظور برای درس خواندن و کسب علم( |
He went to the school to see his son’s teacher yesterday. |
او دیروزبرای دیدن معلم پسرش به مدرسه رفت. (منظور دیدن معلم است و نه درس خواندن( |
کلماتی مانند) prisonزندان(، market (بازار)، church (کلیسا)، home (خانه)، court (دادگاه) از قانون فوق پیروی می کنند.
در صورتی که country به معنی کشور باشد، حرف تعریف معین نمی گیرد، ولی در صورتی که به معنی حومۀ شهر یا ییلاق باشد، استعمالthe ضروری است.
Most people like living in the country. |
غالب مردم دوست دارند در خارج شهر زندگی کنند. |
ایام هفته، نام ماه ها و عیدها حرف تعریفtheنمی گیرند.
مثال:
Easter |
عید پاک |
December |
ماه دسامبر |
Friday |
جمعه |
باحواس پنجگانه حرف تعریفtheبه کار نمی رود.
مثال:
Hearing in the old people is weaker than smelling. |
در اشخاص مسن حس شنوایی، ضعیف تر از حس بویایی است. |